محیــــا

دل نوشته های محیا

محیــــا

دل نوشته های محیا

مهربونا سلام

 

خیلی عالی بود .

 

جای همتون خیلی خالی بود .

 

ان شاء الله که قسمتتون بشه  شما هم برید .

 

جایی نیست که بشه توصیفش کرد ،

 

تا هرکسی خودش نره نمی تونه بفهمه اونایی که رفتن چی میگن .

 

دوست دارم براتون تعریف کنم ولی الان فرصت نیست .

 

شاید یه موقع در مورد چیزایی که دیدم و حس کردم نوشتم.

 

سلام

 

 

 

باز اومدم خداحافظی کنم.

 

با اجازتون فردا میرم زیارت سیدالشهدا

طبق برنامه ای که بهمون گفتن ان شاءالله سه روز نجف هستیم و چهار روز کربلا.

 

اونهایی که قبلاَ مشرف شدن خیلی التماس دعا دارن  ولی تا نرم ،

خودم نبینم ، نمی فهمم چرا همشون با یه حالت خاصی التماس دعا میگن .

 

خیلی خوشحالم .خدا رو صد هزار بار هم که شکر کنم ، کم کردم .

 

از خدا می خوام در لحظه به لحظة این سفر حضور قلب بهم بده  تا درک کنم وقتی میگم یا حسین دارم کی رو صدا میزنم. 

 

خدایا ممنونتم .

 

مطمئن باشید برای همتون دعا میکنم.

 

راستی یادم رفت بگم اگه خوبی یا بدی کردم  حلالم کنید.

 

 

 

 

سجده

 

به یاد داشته باش کوتاهترین راه بین یک مسئله و راه حل اون...فاصله بین زانو هات تا زمین هست

(سجده)...

کسی که به خدا توکل کنه.. توان مقابله با هر مشکلی رو میتونه داشته باشه.

 

  در بن بست هم راه آسمان باز است، پرواز بیاموز... 

مهربونا سلام

 

خیلی خوش گذشت.

جاتون خیلی خالی بود.

برای همتون دعا کردم.

ان شاءالله که به زودی قسمت شما هم بشه .

 

دوستای مهربونم خداحافظ

 

    ولی قبل از خداحافظی باید سلام کرد

سلام

    با اجازتون فردا دارم می رم پا بوس آقا علی ابن موسی الرضا

    تا بعد از تولد ایشون اونجا هستم , پنج شش روزی می شه.

   دلم هم برای شما هم برای وبلاگم تنگ می شه, تنها خواهشی که می تونم ازتون داشته باشم اینه که وبلاگم و تنها نزارید.

   من هم برای همتون دعا می کنم.ضامن آهو رو قسم می دم  تک تکتون رو به خواسته دلتون برسونه .

 

 

یکشنبه دوازدهم آذرماه,  یازدهم ذیقعده روز ولادت هشتمین اختر تابناک ولایت, عالم ال محمد, امام علی ابن موسی الرضا رابه تمامی دوستداران و شیعیان آن حضرت تبریک می گویم.وازخدای می خواهم که دراین روزبزرگ به برکت این وجود نورانی تمامی رهجویان حقیقت را به سرمنزل مقصود برساند.

 

 

عشق

 

عشق ایمان است و آنکه ایمانش کم است از عشق بهره چندانی نخواهد داشت .
به نظر من عشق یعنی توانایی دوست داشتن تمام مظاهر هستی .

 یعنی درک لحظات، یعنی دوست داشتن آنچه که می توان آنرا زیبا و مثبت نامید

 و یعنی زیبا دیدن و نیکو دیدن و مثبت دیدن نعمات پروردگار،

 پس یعنی شکر پروردگار در هر لحظه زندگی و در نتیجه یعنی رضایت از زندگی .

عشق "شوق" است.
عشق " شور" است.

عشق مادر هنر هاست و عشق آفریننده ی زیبایی هاست .

"عشق" یأس را از وجود انسان به دور میکند و افسردگی را که

 پایه بدترین بیماریهای روانیست از بین میبرد.

بدخلقی، ترشرویی، کسالت،بی تفاوتی، ترس، بی ملاحظگی

 اینها همه در اثر عدم وجود عشق است . زیرا بزرگترین مصیبت

 در زندگی انسان این نیست که بالا خره به انتهای جاده می رسد

 و می میرد بلکه این است که او در طول مسیرش عشق را نمی شناسد.

آنها که عشق را شناختند بیدارانی هستند که از میان انبوه بیشمار

 خفتگان ، سر بلند کرده ، راه را یافته و فروغی از حقیقت لایزال را

عیان دیده و به آن پی برده اند. به نظر من عشق نیز آموختنی است

، مثل هر هنر دیگری . عشق چیزی نیست که خود به خود و ناگهانی بوجود آید

. عشق یک آرزوی زیستن و پذیرفتن زندگی به صورت موهبتی عظیم است

 که به ما توانایی ایثار و بخشایش می دهد . و باید تلاشی باشد که

 با ذوق و تسلیم و توکل و ایمان و سبک روحی و امید آغاز شود.

 و البته یک فکر زمانی تبدیل به یک اعتقاد میشود که مکرّر روی آن کار کرده باشیم .

نه اینکه یک بار آنرا امتحان کنیم و عدم موفقیت اولیه را بهانه ای برای ترک آن قرار دهیم .
 

 

لباسها

 
روزی در ساحل دریا زیبایی و زشتی با هم ملاقات کردند.هر کدام به دیگری گفت: می خواهی شنا کنی؟
سپس جامه هایشان را کنده و در امواج فرو رفتند،اندکی بعد زشتی به ساحل برگشت و لباس زیبایی را پوشید و براه خود رفت.
زیبایی از دریا بازگشت و لباس خود را نیافت،و از اینکه برهنه مانده بود بسیارشرمنده
شد،پس لباس زشتی را پوشید و براه خود رفت.
از آن روز مردان و زنان بهنگام ملاقات با هم در شناخت یکدیگر،اشتباه می کنند. مگر
کسانی که درچهره ی زیبایی با فراست می نگرند،ومستقل از لباسش او را می شناسند و
کسانی هم هستند که چهره ی زشتی را می شناسند.و لباس زیبایی نمی تواند چهره ی زشتی رااز چشمها بپوشاند.  
 
((جبران خلیل جبران))